فرشته، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، امهراسپند، فروهنده، فریشته، طایر قدس، امشاسپند، ملک
فِرِشتِه، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، اَمَهراَسپَند، فُروهَندِه، فِریشتِه، طایِرِ قُدس، اَمشاسپَند، مَلَک
از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها که قسمتی از آن بین دب اکبر و دب اصغر قرار دارد، اژدهای فلک کهکشان، مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند، راه حاجیان، مجرّه، آسمان درّه، کاهنگان، کاهکشان
از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها که قسمتی از آن بین دب اکبر و دب اصغر قرار دارد، اِژدِهایِ فَلَک کَهکِشان، مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند، راهِ حاجیان، مَجَرِّه، آسِمان دَرِّه، کاهَنگان، کاهکِشان
یعنی رأس و ذنب. (فرهنگ رشیدی). اشاره به عقدۀ رأس و ذنب است که محل تقاطع فلک حامل قمر باشد با مایل. (برهان) (از غیاث اللغات) (از آنندراج). عقدۀ رأس و ذنب. (شرفنامۀ منیری). کنایه از عقدتین رأس و ذنب است و آن از تقاطع فلک حامل و مایل قمر پدید آید. (انجمن آرا) ، کنایه از دو شکل شجاع هر دو تواند بود. (انجمن آرا) ، مجرّه را نیز گویند که کاهکشان باشد. (برهان). کهکشان. (غیاث اللغات). کاهکشان. (آنندراج). رجوع به کهکشان و تنین شود
یعنی رأس و ذنب. (فرهنگ رشیدی). اشاره به عقدۀ رأس و ذنب است که محل تقاطع فلک حامل قمر باشد با مایل. (برهان) (از غیاث اللغات) (از آنندراج). عقدۀ رأس و ذنب. (شرفنامۀ منیری). کنایه از عقدتین رأس و ذنب است و آن از تقاطع فلک حامل و مایل قمر پدید آید. (انجمن آرا) ، کنایه از دو شکل شجاع هر دو تواند بود. (انجمن آرا) ، مجرّه را نیز گویند که کاهکشان باشد. (برهان). کهکشان. (غیاث اللغات). کاهکشان. (آنندراج). رجوع به کهکشان و تنین شود